ابتدا فکر می کردم که پدربزرگ در پایان آن خواهد مرد، اما برعکس شد: او دختر بیچاره را لعنت کرد و یک سطل اسپرم را نیز در بیدمشک ریخت. البته تقریباً تمام کارهایی که دختر به تنهایی انجام می داد، اما پدربزرگ نیز در بالای آن قرار داشت: در آن سن، بسیاری از آنها اصلاً نمی توانند کار سختی را تحمل کنند. دختر به طرز شگفت انگیزی می مکد: بدون مشکل کل خروس را می بلعد، من خودم او را لعنت می کردم!
نکته اصلی این نیست که یک زن چقدر می تواند خروس را در دهان خود بگیرد. نکته اصلی این است که او کوشا است و تنبل نیست! خانواده ما بعد از همه مشکلات در خانه و با بچه ها دراز می کشد، پاهایش را باز می کند و به قول خودشان کار می کنند واسیا! و بعد تعجب کنید که چرا ما به دنبال کارگران زن در کنار آن هستیم! و چون تنبل نیستند و بلدند آهسته و آهسته مرد را به اوج لذت برسانند. آیا اگر با چنین کیفیتی به ما خدمت می کردند دنبال لذت خانم خانه بودیم؟
زنی سیاهپوست چنان بی حال که یک آبنبات چوبی سیاهپوست را می مکد که من حتی شروع به حسادت به سیاهپوستان کردم. این یک زیبایی واقعی است، چقدر او این کار را با اشتیاق انجام می دهد.